معرفی دموی بازی Dying Light 2, استودیو Techland و بازی Dead Island در گوشهای از ذهن من همیشه به عنوان یکی از ضعیفترین عناوین از لحاظ تکنیکی به شمار میروند. این سری به قدری دارای مشکلات تکنیکی و باگهای فراوانی بود که حتی در زمان معرفی شماره اول بازی Dying Light منتظر عرضه یک عنوان ناقص دیگر از این استودیو بودم ولی نتیجه کار، عنوانی متفاوت و حداقل کم نقص از لحاظ تکنیکی بود. هر چند در نهایت روند نسبتا تکراری و داستانی ضعیف نتوانست آن را تبدیل به یکی از عناوین مورد علاقهام کند، اما به نظر میرسد وضعیت شماره دوم به کل متفاوت است. از همین حالا بگویم بعد از پایان یافتن نمایش بازی Dying Light 2 شگفت زده شده بودم. چگونه ممکن است استودیو Techland چنین عنوانی را ساخته باشد؟ در ادامه با سفر من به غرفه Techland در E3 و نمایش عنوان Dying Light 2 همراه باشید.
نمایش Dying Light 2 پشت درهای بسته انجام میشد. درست در کنار غرفه سایبرپانک که آن هم دست بر قضا نمایش عمومی نداشت. در ابتدا یکی از تهیه کنندگان بازی اطلاعاتی را در خصوص عنوان Dying Light 2 برای ما به اشتراک گذاشت. این بازی ادامهای مجزا نسبت به شماره اول خواهد بود و شاهد داستان، شخصیت و شهر جدیدی خواهیم بود و وقایع آن پانزده سال بعد از شماره اول به وقوع میپیوندد. بازی در غرب جریان خواهد داشت، سرزمینی که چهار برابر شهر نسخه اول وسعت دارد و دارای موجودات و زامبیهای وحشیتری است. شهر جدید از هفت منطقه تشکیل شده که هر کدام از آنها دارای شرایط مختلفی خواهند بود.
اشاره کردم که یکی از نقاط ضعف شماره اول، داستان آن بود و انتظار میرفت در شماره دوم وضعیت این بخش بهبود یابد. خوشبختانه سازندگان اثر نویسندگی شماره دوم را به Chris Avellone سپردهاند. کسی که در کارنامهاش شاهکار هایی مثل شماره دوم فالوت، پری و Divinity: Original Sin II به چشم میخورد. پس بدیهی است که از لحاظ داستانی میتوانیم انتظار یک اثر قابل قبول را داشته باشیم. این دمو که به صورت زنده برای اصحاب رسانه پخش شد، یکی از مراحل اولیه بازی را شامل میشد. اولین نکتهای که در خصوص دایینگ لایت 2 به چشم میخورد، حق انتخاب های فراوان بازیکن است. اصلا میخواهم در خصوص این حق انتخابها از کلمه انقلابی استفاده کنم. بله، عنوان زامبی محور دایینگ لایت انقلابی در خصوص حق انتخابها به پا کرده است!
از همان شروع ماموریت حق این را داشتیم تا به سراغ انجام ماموریت برویم یا با انجام آن مخالفت کنیم. نمایش E3 با به تصویر کشیدن تعداد زیادی NPC و یا همان بازماندگان شروع شد. قهرمان داستان با نام اِیدن با عبور از بین این شخصیتها، ماموریتی را تقبل کرد که باید به سراغ یک سرزمین دیگر میرفت و با بازکردن جریان آب، از وجود خشکسالی و کشته شدن بازماندگان جلوگیری میکرد. با شروع ماموریت، شاهد حمله گروه دیگری از بازماندگان بودیم که بعد از یک جنگ تمام عیار با انواع و اقسام سلاحهای سرد و گرم، شخصیتی که همراه ما بود مورد اصابت گلوله قرار گرفت و حالا این حق انتخاب را داشتیم تا به او کمک کنیم یا ماموریت را با دنبال کردن یکی از دشمنان ادامه دهیم.
شخصیت اصلی با انتخاب دنبال کردن ماموریت، رسما بخش پارکور و دنیای عظیم Dying Light 2 را به نمایش درآورد. در این فرار و گریز به دنبال ماشین، سازندگان اثر انیمیشنها و پارکور فوقالعاده پیشرفته شماره دوم را به نمایش گداشتند. حالا دیگر ساختمانی وجود نداشت که نتوان از آن بالا رفت. در این قسمت، میتوانیم از زامبیها برای پریدن، سر خوردن و حتی به عنوان سپر استفاده کنیم. به کمک چتر میتوانیم در بین ساختمانهای جا به جا شویم. گویا این همان ادامهای است که از عنوان میرورز ادج در بخش پارکور انتظار داشتیم.
بخش تعقیب و گریز به حدی جذاب بود که با تشویق حضار همراه شد. در این بین مشخص شد که زامبیهای Dying Light 2 بسیار باهوشتر عمل خواهند کرد و با تاریک شدن هوا، آنها هم وحشیتر میشوند. بالاخره شخصیت داستان موفق شد تا دشمنی که از دست او در حال فرار بود را گیر بیاندازد. باز هم حق انتخاب در جلوی ما قرار گرفت. میتوانستیم او را از بین ببریم یا از او برای ورود به پایگاه دشمن و بازکردن جریان آب استفاده کنیم. بدیهی بود که استفاده از او معقولتر به نظر برسد و با مخفی شدن در ماشینش وارد پایگاه دشمن شدیم. از این جا به بعد هدف رسیدن به محل لولههای آب و بازکردن دریچه بود. در حالی که ایدن در حال بالا رفتن از ساختمان برای ورود به محل مورد نظر بودیم، همان دشمنی که او را به پایگاه آورده بود، با لو دادن محل بازیکن باعث شد که لشکری از دشمنان از حضور بازیکن با خبر شوند. حال این جا حق این را داشتیم تا با تک تک آنها درگیر شده و یا با بازکردن جریان آب و فرار از محله جان سالم به در ببریم.
در این بین رییس پایگاه دشمن، قهرمان داستان را گیر میاندازد و به او در خصوص دسیسهای که پشت بازکردن جریان آب وجود دارد توضیح میدهد. او میگوید با بازکردن آب گروه جدیدی از بازماندگان به قدرت خواهند رسید و مناطق مختلفی را نابود خواهند کرد. حال دوباره ما این فرصت را داشتیم تا انتخاب کنیم. انتخاب بین بازکردن جریان آب و سیراب کردن گروهی از بازماندگان و یا قبول کردن حرف رییس دشمنان. در اینجا، بازکردن جریان آب انتخاب شد. با این اوصاف دوباره یک جنگ تمام عیار شکل میگیرد و در این بین سلاح های متفاوت بازی و شوتینگ فوقالعاده آن به نمایش در میآید. شما حتی قادر خواهید بود با تمام شدن تیر اسلحه، از آن به عنوان یک سلاح سرد استفاده کنید.
بررسی ویدیویی بازی The Sinking City, این یک بازی بینقص نیست. کلکسیونی از مشکلات فنی است که گاهی اوقات تا مرز جنون شما را پیش میبرد. از انواع و اقسام باگها گرفته تا ظاهر شدن ناگهانی بافتها و کاراکترها. در کنار این مشکلات ، گرافیک فنی بازی هم اصلا قابل دفاع نیست ، مخصوصا اینکه کیفیت میانپردههای بازی با عناوین متوسط کنسول PS2 برابری میکند. با این حال در پس ظاهر نه چندان جذاب و سخت The Sinking City یک بازی منحصر به فرد انتظاراتان را میکشد. داستان با پیشروی جذاب و جذابتر میشود طوری که نه تنها با مشکلات فنی کنار میایید بلکه سعی میکنید از بازی و فضای رعب آور «اوکمانت» (لوکشین بازی) لذت کامل را ببرید.
اچ.پی لاوکرفت از مشهورترین نویسندگان آثار ترسناک است که در دنیای بازی طرفداران زیادی دارد. اولین بازی که نام او را در صنعت بازی بر سر زبانها انداخت، نسخه 1992 عنوان Alone in the Dark بود که از قضا به مانند بازی The Sinking City با الهام از کارهای مشهور این نویسنده فقید ساخته شده بود. این بازی بعدا منبع اکثر عناوین ترسناک سه بعدی شد که مهمترین آنها Resident Evil بود. از آن هنگام بازیهای زیادی بر اساس آثار لاوکرفت ساخته شده که متاسفانه به جز چند نمونه مثل Call of Cthulhu: Dark Corners of the Earth ، Eternal Darkness و Sherlock Holmes: The Awakened بقیه نتوانستند حق مطلب را در مورد کارهای او ادا کنند. خوشبختانه استودیو Frogwares دوازده سال پس از عرضه Sherlock Holmes: The Awakened بار دیگر ثابت کرد که دنیای لاوکرفت و مخصوصا افسانه Cthulhu را بهتر هر استودیویی میشناسند.
برخلاف اکثر عناوین روز مخصوصا آثار Open world داستان The Sinking City خیلی سریع آغاز میشود. یک کارآگاه خصوصی به اسم «چالز رید» که از کابوس رنج میبرد اوایل دهه 1920 وارد شهر اوکمانت (شهری خیالی در ماساچوست) میشود تا ریشه دردهایش را پیدا کند. رید در همان آغاز با افرادی مرموز دیدار کرده و مامور پیگیری گم شدن یکی از قدرتمندترین افراد شهر میشود اما اوکمانت یک شهر معمولی نیست. پس از سیل بزرگ به خرابهای ترسناک تبدیل شده که خانوادههای مهم شهر بر تصاحب آن رقابت میکنند. شروع بازی و حتی نمایش اوکمانت تا حدی زیادی شبیه به Silent Hill است. مثل همین سری مشهور ژاپنی اینجا هم یک کاراکتر رنج دیده دست سرنوشت او را به این مکان رسانده. از آن جالبتر اینکه چارلز رید یک سرباز سابق نیروی دریایی است که در جنگ جهانی اول حضور داشته و حالا وارد شهری شده که با تمامی شهرهای دنیای تفاوت دارد. همین فضای متفاوت اوکمانت و کاراکترهای عجیب و غریب بازی خیلی زود مخاطب را درگیر خود میکنند. با کمی پیشروی در بازی متوجه میشوید که داستان تنها درباره چارلز رید نیست و در اصل این خود شهر اوکمانت است که کاراکتر اصلی بازی به شمار میآید. رید تنها یک تکه از پازل بزرگتری است که با پیشروی در داستان نقشش مشخص میشود. این شهر پس از سیلی ناگهانی میزبان موجودات ترسناکی به نام «وایلدبیستها» (Wylebeasts) شده که هیچ کس دقیقا منشا ظهورشان را نمیداند. علاوه بر ظاهر شهر که به شدت مرده است ، حضور این موجودات و اتفاقات عجیب باعث شده یک جنگ قدرت بین خانوادههای مشهور شهر دربگیرد. جنگی که در آن هر کسی هدفی را دنبال میکند و رید باید حواسش باشد که در عین پیدا کردن حقیقت و منشا کابوسهایش ، در آن قربانی نشود.
The Sinking City به سبک آثار قبلی استودیو Frogwares یک بازی کارآگاهی است که طی آن شخصیت اصلی باید با گردآوری مدارک پروندهها را حل کند. برخلاف سری شرلوک هلمز ، در اینجا رید میتواند با قدرت ماورایی خود صحنههای جرم را بازسازی کرده و سر از حقیقت دربیاورد. همین قدرت ماورایی و در کنار Mind Palace باعث شده تا این بازی چیزی بیشتر از یک کلون شرلوک هلمز در یک جهان ماورالطبیعه باشد. در بخش Mind Palace باید با کنار هم گذاشتن شواهد یک جوابی قطعی برسید تا در نهایت به یک دوراهی رسیده و گزینه نهایی خودتان را انتخاب کنید. با این حال برخلاف اکثر عناوین مشابه و بازیهای RPG انتخابهای شما در اینجا اکثرا غلط هستند. به معنای سادهتر در اینجا نه تنها خبری از انتخابهای سفید و سیاه نیست بلکه بازی خیلی اوقات شما را به سمت انتخاب اشتباه سوق میدهد. مثلا در یکی از پروندههای بازی باید مسموم کردن مردم شهر و یا قدرت دادن به یک گروه افراطی ، یک گزینه انتخاب کنید. هر دو انتخاب عملا اوکمانت را بیشتر به سمت نابودی میکشانند و از قضا هر دو روی روند پیشروی کاراکتر شما تاثیرگذار هستند. فراموش هم نکنید که تقریبا تمامی کاراکترهای اصلی آثار لاوکرفت در نهایت دچار جنون میشوند یا پایانی تقریبا تلخ را تجربه میکنند ؛ موضوعی که در اینجا هم رعایت شده است. همین روند متفاوت انتخاب کردن و بهم ریختن قوانین مرسوم این دست بازیها باعث میشود تا The Sinking City چیزی بیشتر از یک بازی کارآگاهی معمولی باشد.
بخشهای کارآگاهی عموما جذابند و اکثر بار گیمپلی را به دوش میکشند اما بخش مبارزات از ضعفهای زیادی رنج میبرد. تیراندازی بسیار معمولی است و حتی از استاندارهای نسل هشتم پایینتر. سلاحهای بازی هم در بخش اول بسیار ضعیف هستند و این موضوع در کنار نشانه گیری سخت با کنترلر PS4 خیلی اوقات باعث مرگ کاراکتر اصلی میشوند. سازندگان سعی کردند ضعف مبارزات را با اضافه کردن Skill tree برای ارتقای قدرتهای رید و امکان کرفت کردن تجهیزات جبران کنند. با اینکه هر دو بخش بسیار ساده هستند اما در عین حال موفق شدند تا کمی به گیمپلی بازی عمق ببخشند و شما را ترغیب کنند تا در کوچه و پس کوچههای اوکامنت و محیطهای داخلی به دنبال منابع مورد نیازتان بگردید یا اینکه برای گرفتن XP به سراغ ماموریتهای جانبی بروید. حالا که صحبت از ماموریتهای جانبی شده با این موضوع اشاره کنیم که خود این ماموریتها به دو بخش تقسیم میشوند : نخست ماموریتهایی که در آن باید یک سری آیتم جمع آوری کنید مثل پیدا کردن نامههای شهروندان اوکمانت که هر کدام داستانهای عجیبی برای تعریف کردن دارند. با اینکه پیشروی در این ماموریتها به درک بهتر داستانی کمک میکنند اما چون عموما به مبارزه با وایلدبیسته خلاصه میشوند ، پس از مدتی حوصلهتان را سر میبرند. بخش دوم اما ماموریتهایی است که شخصیتهای مهم بازی از شما درخواست میکنند. این ماموریتها علاوه بر داستان ، تقریبا هیجان مراحل اصلی را دارند و عموما جذاب و پرکشش طراحی شدند. با این حال در مقایسه با بسیاری از آثار سطح اول ، ماموریتهای جانبی بازی چندان فوق العاده نیستند و طولانی بودن آنها بعضا باعث میشود قید انجام دادنشان را بزنید.
بزرگترین تفاوت The Sinking City با دیگر عناوین open world در نقشه و سیستم هدایت بازی خلاصه میشود. برخلاف دیگر آثار این ژانر در اینجا محل ماموریتها مشخص نیست و تنها موقعیت تقریبی آن معلوم است. بدین معنا که شما باید با خواندن مختصات محل ماموریت ، مکان مورد نظرتان را روی نقشه علامت گذاری کنید. سازندگان با توجه به ماهیت کارآگاهی بازی دست به چنین طراحی زدند هرچند این سیستم نه تنها زمان بازی را بیجهت طولانیتر میکند بلکه عملا از جذابیتهای آن میکاهد. این موضوع زمانی بدتر میشود که متوجه مشکلات شهر اوکمانت میشوید. با اینکه فضاسازی شهر فوق العاده است ولی بسیاری از محیطهای شهر شبیه به هم هستند. حتی معماری بسیاری از خانهها عینا شبیه به یکدیگر است طوری که بارها در طول بازی از خود میپرسید من قبلا در این مکان نبودم ؟ از همه بدتر اینکه با توجه به بزرگ بودن شهر و نبودن وسایل نقلیه – به جز قایق که برای گذر از مسیرهای آبی است – مجبور میشوید بسیاری از بخشهای بازی را بدوید. با توجه به نبود NPC که با آن در سطح شهر صحبت کنید و تکراری بودن محیطها ، محیط بیرونی اوکمانت ممکن است زود برایتان خسته کننده شود طوری که در همان ساعات اول بازی سعی میکنید با فست تراول به بخشهای مختلف سفر کنید. البته سازندگان یک کار را درست انجام دادند و آن هم اینکه شهر را به چند بخش تقسیم کردهاند که هر بخش معماری متفاوت خود را دارد. از محلههای فقیر نشین نزدیک به ساحل تا محلههایی که خانوادههای بزرگ در آن سکونت دارند. اگر کمی شهر کوچکتر بود یا سازندگان وقت و هزینه بیشتری برای ساخت بازی داشتند آن گاه نه تنها اوکمانت شهر جذابتری بود بلکه کیفیت کلی بازی هم افزایش پیدا میکرد.
برای مشاهده ی بررسی ویدیویی بازی The Sinking City در کانال یوتوب کلیک کنید.